پروفسور کریستین راگه استاد تمام دانشگاه سوربن: امیدوارم بتوانیم پل ارتباطی بین دانشگاه حکیم سبزواری و دانشگاه سوربن را به نحوی مستحکم و آکادمیک برقرار کنیم
ارسال شده در تاریخ:9 آبان 1396
پروفسور کریستین راگه (Christine Raguet) استاد تمام دانشگاه سوربن- پاریس ۳ و متخصص شاخص و برجسته ترجمه پژوهی، هفته گذشته برای ایراد سخنرانی و برگزاری کارگاه آموزشی به دعوت گروه زبان فرانسه دانشگاه حکیم سبزواری در این دانشگاه حضور داشت، سخنرانی و کارگاهی که با استقبال بسیار خوب اساتید و دانشجویان مواجه شد، حضور این استاد برجسته ی فرانسوی را مغتنم دانستیم و با وی گفتگویی در خصوص ادبیات تطبیقی ( تخصص ایشان)، تاریخچه و وضعیت این دانش در جهان و ایران داشتیم. گفتگویی که با همکاری و همراهی دکتر آذین حسین زاده دانشیار و عضو گروه زبان فرانسه دانشگاه حکیم سبزواری میسر شد.
.۱با سلام و ضمن عرض تشکر بابت زمان و فرصتی که در اختیار قرار دادید، با این سؤال بحث را شروع کنیم که ارتباط شما با سبزوار چهطور شکل گرفت و چه طور مهمان دانشگاه حکیم سبزواری شدید؟
ابتدا از شما تشکر میکنم برای توجهی که به سلسله نشستهای ادبیات تطبیقی و همچنین حضور من در سبزوار دارید. حقیقت این است که من چندین بار، تا به امروز، به ایران سفر کردهام و با جامعۀ دانشگاهی ایران خوب آشنایم. بیشتر سخنرانیها و نشستهای علمی ام، پیش از این، در دانشگاههای تهران و شهید بهشتی صورت گرفت. اما مدتی بود که به دلیل آشنایی با دو تن از، به نظرم برجسته ترین متخصصان نقد معاصر در حوزۀ تطبیقی و ترجمه پژوهشی، تصمیم داشتم به سبزوار سفر کنم. همیشه از خودم می پرسیدم سبزوار چه چیز خاصی دارد که این دو نفر را جذب کرده و اینگونه بود که با کنجکاوی تمام، دعوتشان را پذیرفتم و راهی شهر شما شدم و باید اضافه کنم که از این سفر بسیار خوشنودم.
۲–شما استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه سوربن هستید. اگر بخواهیم برای مردمی که بیرون از فضای آکادمیک قرار دارند، حوزه تحقیق و دانش ادبیات تطبیقی را بیان کنیم، چه باید بگوییم؟
ادبیات تطبیقی، در فرانسه حدود دو قرن قدمت دارد. اما زمان زیادی نیست که در جهان ادبیات جایگاه واقعی خود را یافته و با درهم آمیختن با پیشفرض «هنر جهانی»، رهیافتهای نوینی را به متخصصان ادبیات معرفی کرده است. ادبیات تطبیقی بیشتر بر بُعد جهانی هنر تأکید دارد، این که ادبیات نداریم، ادبیات ها داریم، این که نه ادبیات مختص سرزمین خاصی است و نه ادیب. به این ترتیب، نه ویکتورهوگو فرانسوی است و نه حافظ ایرانی. اندیشۀ اینان درخدمت بشریت است. ادبا و نویسندگان و اندیشمندان در درازنای اعصار و در سراسر جهان دغدغه های گاه واحدی داشتند که هر کدام، بسته به موقعیت جغرافیایی و منطقه ای و سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعۀ خویش، به نوعی و با زبانی، آن را بیان کرده اند. اینگونه است که بسیاری از شاکله های گفتمان این نویسندگان با یکدیگر تطابق دارد و کار ادبیات تطبیقی این است که این بارزهها را، با تکیه بر شباهتها و مغایرت ها، بررسی کند و به انسان از منظری جهانی بنگرد.
۳-سبزوار را چه طور دیدید؟ به خصوص دانشگاه حکیم سبزواری.
فرصت چندانی برای گشت وگذار در شهر نصیبم نشد. سخنرانی و نشست و کارگاهی را که دوستانم در اینجا برنامه ریزی کرده بودند فرصت نمیداد تا چندان به فکر سبزوارگردی باشم. با این همه، لطف کردند و هم نقاط دیدنی شهر را نشانم دادند و هم راهی اطراف سبزوار شدیم. فرومد برایم بسیار جالب و دیدنی بود، نیشابور نیز به همین ترتیب. در بازدیدی که از افلاکنمای در دست احداث نیشابور داشتم، متوجه شدم که تاریخ علم در این نقطه از دنیا تا چه اندازه اهمیت و قدمت دارد. عطار و خیام هم که صدالبته جای خود را دارند.
۴-مراودات دانشگاههای سبزوار با دانشگاههایی که میشناسید چه طور است؟ فکر میکنید در سطح مطلوبی قرار دارد؟
حقیقت این است که اطلاع چندانی در این رابطه ندارم. می دانم که دوستان ایرانی ام در دانشگاه حکیم سبزواری مراودات زیادی با دانشگاههای معتبر دنیا دارند و چهره های شناخته شده ای هستند . اما آیا این مراودات در مورد تمامی دانشکده ها و در سطح دانشگاه حکیم سبزواری نیز مصداق دارد یا نه، این را دیگر نمیدانم. برای من آنچه اهمیت داشت، حضور پررنگ دانشجویان و همچنین علاقمندان به ادبیات تطبیقی و ترجمه پژوهی در محل کنفرانس بود و این که استادان و دانشجویان با حرارت و هیجان تمام از دریافت خود از ادبیات می گفتند و با هم بحث می کردند. نظیر این حضور را تا پیش از این در دانشگاه دیگری تجربه نکرده بودم. امیدوارم در آیندۀ نزدیک، شاهد ایجاد مقطع دکترای ادبیات فرانسه در دانشگاه حکیم سبزواری باشم تا بدین ترتیب بتوانم پل ارتباطی بین این دانشگاه و دانشگاه سوربن را به نحوی مستحکم برقرار کنم و با تبادل استاد و دانشجو، در محیطی آکادمیک به همکاری خود با دوستانم و همچنین داشجویانشان ادامه دهم.
۵-ادبیات، در سبزوار در چه جایگاهی قرار دارد و آیا شأنیت لازم خود را پیدا کرده است؟ به نظر شما جهان، سبزوار و ادبیات و فرهنگش را به چه نامهایی میشناسد؟
پرسش دشواری است چون من در عرض سه روز نمی توانم در بارۀ موقعیت ادبیات در سبزوار اظهار نظر کنم.
ممنون و سپاس.