هر جا احساس می شد حضور لازم است بدون هیچ واهمه و ملاحظاتی انجام می گرفت
اگر لازم بود اقدامی به هر نحو صورت گیرد البته طبق قاعده اقدام می شد
شب تاسوعای سال ۵۷ در تظاهراتی که در خیابان بیهق برپا شده بود
در درگیری بین مردم ونیروهای شهربانی و تیر اندازی انها در حد فاصل مسجد پامنار و کوچه ی نه بام دو نفر از مردم تیر خورده و شهید می شوند که اولین شهدای سبزوار در انقلاب هستند
یکی بنام آقای صانع زرنگ که منزلشان در کوچه ی مدرسه ی شریعتمدار بود (این کوچه بنام ایشان تامگذاری شده )
یکی هم اقایی از حومه شهر ظاهرا آقای برغمدی بودند .
ان شب جهت خبر گیری و بررسی از سخنرانان طرح جمعیت خیر اندیشان، باتفاق حاج اقای ساده از شهر بیرون رفته بودیم ، در برگشت از واقعه و تیر خوردن افراد اطلاع حاصل شد
شبانه به بیمارستان رفتیم .به جهت اینکه اجساد دست مامورین نیفتد و سالم بماند، تا فردا تشیع شوند
تصمیم می گیرند جنازه ها را از بیما رستان بیرون ببرند شخصی بنام اقای نوروز نودهی جنازه ها را از بیمارستان خارج و شبانه به بیابانهای اطراف می برند تا بدست ماموران نیفتد
صبح مستقیم جنازه ها را از بیابان برای تشیع به شهر اوردند
در مصلی اقای فخر بر ان دو نماز خواندند ودر مصلی شهر بخاک سپرده شدند
بعد از این ماجرا عده ای در منزل جمع شدند تا در این مورد صحبت وتصمیم گیری کنند در جلسه اقای شیخ علی اصغر یزدی نژاد ( اباذر) صحبت کرده ومی گویند نباید طوری رفتار کنیم که گمان کنند ما ترسیده ایم و کنار می کشیم باید تظاهرات پر شور تر از قبل ادامه یابد
لذا روز بعد، بعد از نماز از مسجد جامع شهر تظاهرات برپا شد و ایشان هم در معیت با مردم و بقیه اقایان در جلو تظاهرات شعار می دادند وحرکت می کردند
مسجد جامع کانون شده بود و امور مربوطه در ان جریان داشت حتی شب ها رادیو می اوردند و بی بی سی را می گرفتند و ان را بالای منبر می گذاشتند تا مردم اخبار انرا گوش کنند واز اوضاع و احوال انقلاب مطلع شوند .