انعکاس یادداشت دکتر علیرضا حمیدیان، دانشیار برنامهریزی روستایی دانشکده جغرافیا و علوم محیطی با موضوع “احیای بندسارها راهی برای کنترل سیلاب” در روزنامه شرق، شماره ۳۷۲۴ – سهشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، صفحه ۱۳
احیای بندسارها راهی برای کنترل سیلاب
قرن جاری از آن جهت در تاریخ آب و آبیاری ایران اهمیت دارد که سازههای آبی هزاران ساله ایران که اتفاقا تاریخ ابداع آن هم به همین ملت میرسد در محاق ظهور تکنولوژی سازههای جدید آبی قرار گرفت. قنات با تاریخ بیش از چهار هزار ساله و بند و بندسار هم با قدمتی در همین حد یا کمی کمتر یا بیشتر در برابر چاه عمیق و سدهای بزرگ عقب رانده شدند و تصور عمومی هم بر آن بود که چاه عمیق به دریای بیپایان آب متصل و اختیار استحصال آن به دست انسان است و برخلاف قنات که همیشه و در همه فصول سال جاری است، چاه یک حفره حداکثر 200متری است که با هزینه کمتر و بسیار کمتر و در زمان محدودتر قابل دستیابی است، درحالیکه برای حفر قنات با طول چندین کیلومتر و حفر دهها و گاهی صدها حلقه چاه و اتصال زیرزمینی آنها گاهی نسلها زمان لازم بود و فقط قدرتمندان و ثروتمندان بزرگ بودند که میتوانستند اقدام به حفر قنات کنند.
از سوی دیگر، احداث سدهای بزرگ با دریاچه وسیعی از آب که در پشت آن ایجاد میشد و کانالهای عظیم آبیاری به همراه راهاندازی واحدهای کشت و صنعت در زمینهای زیردست این سازههای غولپیکر آبی، آنچنان جذبهای ايجاد کرد که بند و بندسارهای قدیمی در برابر آن به غایت خرد و ناچیز مینمود و دلبستگی به آن سنتگرایی و تحجر قلمداد میشد.
اما حال در سالهای پایانی قرن فهمیدهایم که چاههای عمیق نه تنها به دریای بیمنتهای آب ارتباط ندارد، بلکه از همین سفرههای آبی تغذیه میکند که قنات هم بهنوعی از آن تغذیه میکرد. اما قنات تدریجی و ملایم در بستر این سفره جریان دارد و به اندازه نزولات آسمانی از آب زمین بهره میکشد. ولی این یکی یعنی چاه عمیق، آنچنان زمین را میمکد و زهکش میکند که آسمان دست حیرت به دهان برده و حاصل قرنها و هزاران سال بارش را در چند دهه به یغما میبرد و حال دیگر خورده است به کفشکنی خشکی و خشکیدن و گاه شورشدن.
از طرف دیگر آن سدهای بزرگ که کارهای بزرگی هم در کشاورزی سامان دادند و کشت و صنعتهای بزرگ و تولیدات چند برابر و درآمد چند برابرتر برای صاحبان آن فراهم کرده بودند، اکنون شدهاند معضل زیست محیطی که 15تای آن بزرگترین دریاچه داخلی ایران یعنی ارومیه را رو به خشکی بردند و حال آن تولید و درآمد در کفه این معضل زیست محیطی لنگ میزند.
از سوی دیگر، سیلابهای اخیر را که میتوانست در سرزمین خشک ما نعمت باشد، تبدیل به نقمت کردهایم و عوض آن که قاتق نانمان شود قاتل جانمان شده است.
و بعد برای کنترل آن نیازمند هزینههای سنگین پخش سیلاب و آبخیزداری و آبخوانداری هستیم و چون سنگین است پاپس میکشیم، درحالیکه باز همان پیشینیان که خدای آنان را رحمت کناد، سازههای آبی بسیار کمهزینهتر را برپا کردهاند که هم قنات را تغذیه میکردند و هم منبع آب قابل استفاده برای کشت و کار بودند و هم گلولای آبرفت سیلاب، حاصلخیزی خاک را میافزود و خشم و تندی سیلاب را نیز مهار میکرد.
اینها را گفتم تا بگویم یک بار دیگر پاورچینپاورچین و آرامآرام داریم به اصالت کاریز شاهکار پیشینیان خود در این گاهواره تمدن بشری ايمان میآوریم و بفهمی و نفهمی دنبال لایروبی قنوات هستیم.
و اکنون باید بپذیریم که سازههای آبی «بندسار» هم در کنترل سیلاب نقش مؤثر دارد هم هزینههای زیادی را طلب نمیکند و هم تکنولوژی بالایی را نیز نمیطلبد.
و حال خلاصه حرف نگارنده این است، همانگونه که اندکاندک سخن از لایروبی قنوات میزنیم، البته در شرایطی که کمکم به مجلس ختم چاه عمیق نزدیک میشویم، اکنون بیایید اعتراف کنیم که آن سازههای آبی کمخرج یعنی «بندسار» چه نقش عمدهای میتواند و میتوانست در کنترل سیلاب داشته باشد ما اکنون سخت نیاز به شکلگیری «ستاد ملی احیا بندسارها» داریم و یا دستکم در مناطق خشک کشور بدان نیاز حیاتی داریم لاجرم باید در شکلگیری این حرکت دست به کار شد فوری و بدون درنگ، البته کیسه خالی بودجه هم ما را لاجرم به این سمت خواهد برد.
درنگ نکنیم.