“ما بودن” چگونه موجب تاب آوری زوجین می شود؟

“ما بودن” چگونه موجب ارتقا سازگاری یا تاب آوری زوجین می شود؟

“ما” حتی به خودی خود ممکن است بیانگر تاب آوری در راه حفظ “ما بودن” یاشد و در طول زمان و با کسب تجربه گسترش یابد و شکل متمایزی به خود بگیرد.

تاب آوری یا resiliency در این مفهوم نتیجه تعامل پیچیده میان مشکلات و منابع رابطه ای با “ما بودن” همسران است.

“ما”یی وجود ندارد اگر همسران ظرفیت پذیرش طوفان های حاصل از سوگ، بحران، استرس مزمن و تغییرات عمده زندگی را نداشته باشند.

سپیده سلطانی پور نویسنده و مترجم خانه تاب آوری در ادامه اضافه میکند چنین چالش هایی، به نوبه خود، هنگامی که برخورد موفقیت آمیز با آن ها صورت گیرد، به رابطه قدرت انعطاف یا سرسختی اعطا می کنند ، به طوری که رابطه توانمندتر از پیش برای مواجهه با شرایط استرس زا و در عین حال غیرقابل پیش بینی آماده می شود.

تاب آوری در این مفهوم نتیجه تعامل پیچیده میان مشکلات و منابع رابطه ای با “ما بودن” همسران است.

همانطور که “تاب آوری” در مفهوم اولیه خود همان جوهره یا ماهیت اصلی رابطه است (Reid & Ahmad، ۲۰۱۵) که در اولویت است و باعث افزایش بردباری در برابر شرایط دشوار می شود.

همانطور که یکپارچگی به عنوان “ما بودن” برای همسران سازگاری می آفریند، این موضوع نیز دست نیافتنی به نظر می رسد.

جوزلسون (۱۹۹۴) اظهار داشت که در میان همه ابعاد مربوط به رابطه این احساس”ما بودن” سخت ترین بخش آن است، تا حدودی به این دلیل که این موضوع به طور کامل بین خود همسران وجود دارد”. همچنین یافتن راه هایی برای بهره برداری از این ماهیت سوم بینابینی ، برای دانشگاهیان و متخصصان چالش برانگیز می شود.

اگرچه دیدگاه های پست مدرن در مورد ماهیت خود، فرضیه یک “من منفرد” محدود را به زیبایی به چالش کشیده اند، با این وجود همچنان مطالعه افراد بصورت مجزا از رابطه، از شفافیت و سادگی نسبی اما سطحی نگرانه سود می برد. در مقابل، مطالعه زوج ها و به خصوص احساسات متحدانه همسران در هویت جمعی آنها، فرآیند مشخصی ندارد و هنوز آن گونه که شایسته است مورد بررسی قرار نگرفته است.

در اینجا جهت بررسی”ما بودن” به ارائه دو دیدگاه فکری می پردازیم. که به طور گسترده با سبک و محتوای ارتباطی همسران مطابقت دارند. دیدگاه نخست متمرکز بر “زبان” است که بر زبان و استفاده از ضمایر تاکید می کند، و دیگری متمرکز بر “داستان ها” است، که بر همکاری همسران در ساخت معنای مشترک اشاره می کند که همسران در خلال داستان ها، سبک و شیوه زندگی شان را شرح می دهند.

در حالی که دیدگاه نخست”به وابستگی مشترک همسران” اشاره دارد ، دیدگاه دوم یک بیان حقیقی از دنیای زندگی مشترک همسران است که با یکدیگر ساخته اند و در آن زندگی می کنند. متخصصان و محققان در حیطه تاثیر سرطان بر روابط صمیمانه بواسطه موضوع مورد بررسی شان، بیش از سایرین به اهمیت “ما بودن” همسران واقف اند.

نظریه بینابینی (کراسلی ، ۱۹۹۶) و گفتگوهای دیالکتیک (Baxter & Montgomery، ۲۰۰۰؛ Montgomery & Baxter، ۱۹۹۸) اساس این بحث را تشکیل می دهند.

هر دو چارچوب ادعا می کنند که ارتباط بین افراد (در این مورد صمیمی شدن) به عنوان زیرساخت و بستری برای”ما” مشترک همسران عمل می کند.

“ما بودن” در مکالمات همسران کاملا مشهود است.

واژگان مصطلح زوج شامل انتخاب های لغات خارج از آگاهی، لغاتی که می سازند؛ با آنها زندگی می کنند و در داستان ها به کار می برند؛ و خاطرات با همسر را به اشتراک می گذارند؛ این موضوع هویت شخصی در تجارب مشترک را تقویت می کند و احساس اطمینان در مورد خود و جهان را به وجود می آورد.

در “ما بودن” تمامی جوانب “خود فاعلی” هر یک از همسران بیان می شود که تاب آوری همسران تمامی آن مولفه ها را در خود جای می دهد.